در طول تاریخ افراد مختلفی بنای بیستون را توصیف كرده اند. اولین آنها كتسیاس یونانی بود. او به ما می گوید كه یك چاه و یك باغ در زیر این بنای یادبود قرار داشت كه توسط سمیرامیس ملكه آشوری به خداوند اهدا شده است. كتسیاس نام خدای یونانی یعنی زئوس را در آنجا بكار می برد. نویسنده رومی تاسیتوس ما را از وجود قربانگاهی برای هركول آگاه می سازد و این گزارش در سال ١٩٥٩ با پیدا شدن مجسمه خدای یونانی، هركول، به حقیقت می پیوندد. بعد از سقوط امپراتوری هخامنشیان اهمیت این بنا به دست فراموشی سپرده می شود و در قرن هفتم یك داستان افسانه ای به ما می گوید كه این نقش برجسته ها، نقش خسروپرویز است كه بر دشمنانش پیروز شده است. در سده های میانی یك جغرافیدان و جهانگرد عرب به نام ابن حوقل با دیدن نقش برجسته داریوش و اسیران فكر كرد كه داریوش، یك معلم است كه در جلوی دانش آموزان ایستاده است. او كمان داریوش را شلاقی تصور كرد كه معلم برای تنبیه بچه ها از آن استفاده می كرده است. در سال ١٥٩٨ رابرت شرلی، دیپلمات انگلیسی به ایران سفر كرد تا با شاه عباس صفوی در مورد جنگ با عثمانی صحبت كند. یكی از همراهان شرلی، فردی فرانسوی بود به نام آبل پینسن. او این نقش برجسته ها و كتیبه های آن را كه بر بالای صخره قرار گرفته بود عروج عیسی توصیف كرد كه نوشته هایی به زبان یونانی در اطراف آن نوشته شده است. مطمئنا پینسن نقش گئومات مغ را كه زیر پای داریوش بزرگ افتاده بود را ندیده بود. ولی او آخرین كسی نبود كه اشتباه می كرد. در سال ١٨٠٨ یك جهانگرد فرانسوی به نام ژاردن نگاره بیستون را صلیبی با دوازده حواری انگاشت و در سال ١٨١٨ دانش پژوه انگلیسی روبرت كرپورتر نخستین طرح از بیستون را تهیه كرد. او نگاره بیستون را در پیوند با صحنه ای از تورات دانسته بود. به گمان او تصویر داریوش و شورشیان نمایشی بود از نمایندگان ١٠ قوم اسرائیلی در حضور سلمانصر شاه آشور.
راولینسون
ولی اولین كوشش جدی توسط یك انگلیسی به نام هنری راولینسون در سال ١٨٣٥ انجام گرفت. او كه به نظر می رسید كوهنورد ماهری باشد چندین مرتبه از صخره بیستون برای تهیه رونوشت هایی از متون میخی بالا رفت. این سیستم نوشتاری تا آن زمان ناشناخته بود. اما راولینسون واژه داریوش (Da^rayavaus) را از پیش بواسطه پژوهش های دانشمندان می شناخت. او توانست حروف داریوش را در میان متون پارسی باستان كتیبه بیستون پیدا كند. همچنین دانش پژوه آلمانی فریدریش گروتفند هم در زمینه رمزگشایی خط میخی پارسی باستان پیشرفت های خوبی كرده بود و زمانی كه راولینسون یادداشت هایی از این دانشمند آلمانی بدست آورد، موفق شد رمز این خط كهن را بشكافد و اولین جمله هایی كه او با آن مواجه شد این ها بود:
من داریوش، شاه بزرگ، شاه شاهان،شاه در پارس، شاه
كشورها، پسر ویشتاسپ، نوه ارشام هخامنشی
جالب اینكه او این لیست را در كتاب تاریخ هرودوت نیز دیده بود، جایی كه نامها به ترتیب ذكر شده آمده بودند. در سال ١٨٣٧ راولینسون باز به بیستون برگشت و به همراه یك پسر چابك كرد رونوشت های جدیدی از نیمی از متن پارسی باستان تهیه كرد. او این كار را با به خطر انداختن جانش انجام می داد. چونكه كوهنوردی بر روی صخره بیستون كار بسیار سخت و دشواری بود. راولینسون بالاخره تمام راز و رمز خط پارسی باستان را كشف كرد. او همچنین كتاب مقدس اوستا را خواند و بزودی توانست تمام متن پارسی باستان را بخواند و گرامر و دستور و واژگان این زبان را بشناسد. یادش گرامی و نامش جاوید باد.
برگرفته از كتاب بیستون نوشته آرمین كسروی
نظرات شما عزیزان:
|